چک نویس

TODAY...MAYBE IS TIME FOR MIRACES

چک نویس

TODAY...MAYBE IS TIME FOR MIRACES

شباهنگ

باور نداشتم که گل آرزوی من

با دست نازنین تو بر خاک افتد

با این همه هنوز به جان می پرستمت

بالله اگر که عشق چنین پاک افتد

می بینمت هنوز به دیدار واپسین

گریان درآمدی که فریدون خدا نخواست

غافل که من به جز او خدایی نداشتم

اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست

بی چاره دل خطای تو در چشم او نکوست

گوید به من هر آنچه که او کرد خوب کرد

فردای ما نیامد و خورشید آرزو

تنها سپیده ای زد و آنگه....غروب کرد

بر گور عشق خویش شباهنگ ماتمم

دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم؟

تو صحبت محبت من باورت نبود

من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم

پاداش آن صفای خدایی که در تو بود

این واپسین ترانه تو را یادگار باد

دیگر ز پا افتاده ام ای ساقی اجل

جان تشنه ام بریز به کامم شراب را

ای آخرین پناه من آغوش باز کن

تا ننگرم پس از رخ او آفتاب را

.::فریدون مشیری::.

نظرات 2 + ارسال نظر
ronia پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:18 ق.ظ http://ronia2.blogfa.com

merc babate inke be weblogam sar zadio nazar gozashti webe u ham ali bud

melika پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ق.ظ

salam merc khosshal shodam az inke be weblogam sar zadi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد