چک نویس

TODAY...MAYBE IS TIME FOR MIRACES

چک نویس

TODAY...MAYBE IS TIME FOR MIRACES

بی تو من زنده نمانم


بی تو طوفان زده دشت جنونم

صید افتاده به خونم

تو چه سان میگذری غافل از اندوه درونم؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

 بی من از شهر سفر کردی و رفتی

 

قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی

نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم دکر از پای نشستم

گوییا زلزله آمد گوییا خانه فرو ریخت سر من

 

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

 

تو همه بود و نبودی

تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من؟

که زکویت

نگریزم

گر بمیرم ز غم دل

به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی؟

نتوانم  نتوانم

بی تو من زنده نمانم

نظرات 1 + ارسال نظر
ronia پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ق.ظ http://ronia2.blogfa.com

merc babate inke be weblogam sar zadio nazar gozashti webloget ali bud

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد