چک نویس

TODAY...MAYBE IS TIME FOR MIRACES

چک نویس

TODAY...MAYBE IS TIME FOR MIRACES

فریاد

فریادزدیم که چرخ گردون

لیلا تو نداده ای به مجنون

فریاد بر آمد که خاموش

کم داد اگر نگیر افزون

خاموش شدیم و در خموشی

رفتیم به سراغ می فروشی

فریاد زدیم دوای ما کو

گفتند دواست باده نوشی

خاموش شدیم در خموشی

با خود به سخن چنین نشستیم

ما باده نخورده ایم و مستیم

مسجد سر راه از آن گذشتیم

بر روی درش چنین نوشتیم

در می کده هم خدا بینی

با مرد خدا اگر نشینی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد